و باز هم سه نقطه ای دیگر ...

ساخت وبلاگ
 

وختی آگهی ترحیمی میبینم ، خبر مرگ کسی را میشنوم،حالتی از معلق بودن را حس میکنم ! خصوصاً اگر جوان باشد ، یکی از بستگانم باشد،دوستانم باشد حس میکنم وخت تنگ است ، نباید زمان را برای کینه ها ، بد اخلاقی ها،دشمنی ها،ترسها گذاشت ، دیر بجنبیم همه رفتن و تو مانده ای و اندوه کارهای نکرده که گاه و بیگاه خفتت میکنند و طلبشان را میخواهند . واقعاً چرا باید زندگی کوتاه را با دلخوری و رنجوری طی کرد و به پایان رساند ! بهتر نیست کینه ها به سویی نهیم و در اندک زمان باقیمانده که هیچ کرانه اش پیدا نیست به محبت سر نهیم و ببخشیم خودمان را ، دیگران را ، در خیابانها بیلبوردهای زیادی را میبینیم که میگوید ببخشید ، اگر ببخشیم بخشوده خواهیم شد ، خاطرمان آسوده خواهد گشت و بار سنگینی را از دوش بر زمین خواهیم گذارد و سبکبال خواهیم گشت . 

این روزها بطور مرتب چهره هادی از جلوی چشمم رد میشود و میگویم افسوس و صد افسوس که این عمر گران میگذرد خواهی نخواهی ، سعی بر آن کن نرود رو به تباهی ، در سی سالگی بود که بناگاه رخت بربست . جوان باشی و آن هم پدر دو فرزند سخت تر میشود اوضاع ، ولی خب قسمت و حکمت زندگی گاهی ناخواسته میآیدو بی آنکه نگاهت کند میچیند و میرود . بیشتر از اینکه غصه بخورم در این فکرم چقدر این عمر کوتاه است و تو بر قایقی سوار هستی در دریا که ناگهان تلاطم میکند و تو را میبلعد، در این میان یکی نجات میابد و دیگری نه ! بارها شنیده ایم این جملات را و بارها با خود گفته ایم ولی کی میخواهیم عمل کنیم و آزاده و سبکبال زندگی کنیم .

پ.ن : و باز هم سه نقطه ای دیگر در باب مرگ ،زندگی و زمان ...

+ نوشته شده در سه شنبه سوم مرداد ۱۳۹۶ساعت 14:43 توسط فرزاد فروتنی |
اندیشه های خرزوجون...
ما را در سایت اندیشه های خرزوجون دنبال می کنید

برچسب : باز,نقطه,دیگر, نویسنده : khorzojano بازدید : 108 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 12:49